*-ـرایت الحب سکاراـ-*

زندگی مثل بازی شطرنج میمونه وقتی که بلد نیستی همه می خوان یادت بدن ولی وقتی یاد می گیری همه می خوان شکستت بدن

*-ـرایت الحب سکاراـ-*

زندگی مثل بازی شطرنج میمونه وقتی که بلد نیستی همه می خوان یادت بدن ولی وقتی یاد می گیری همه می خوان شکستت بدن

رفاقت خوب

سلام

   یه  داستان جالب از دو رفیق که یکی آبادانی و یکی تهرانی هست         براتون گذاشتم

  شاید قدیمی باشه ولی جالبه

 اگه غلط املایی داشت ببخشید اینو از یه قطعه صوتی ضبط شده نوشتم

(ویرایش شد)

 

 

 

 

 

میگه دوتا رفیق بودن یکی آبادانی یکی تهرانی

آبادانیه اسمش محمد بود . تهرانیه اسمش علی

اینا تو خدمت با همدیگه خیلی جورا

طوری که اگه دو ساعت همدیگه رو نبینن نگران حال هم دیگه میشن

میگذره و دوسال خدمت اینا تموم میشه. دم در همون پادگان که میخوان با هم خدا حافظی کنن تهرانیه به آبادانیه میگه محمد خدمتمان تموم شد ، رفاقتمان تمام نمیشه  هر موقع کار خوب خواستی بیا تهران .

آبادانیه بهش میگه من پول ندارم ولی هر موقع زن خوب خواستی بیا آبادان من برات زن میگیرم .

میگذره و بعد یک سال تهرانیه هوس زن گرفتن میکنه!!!.

میره کجا ؟! میره آبادان ،دنبال خونه رفیقش میگرده میبینه یه  خونه  فقیر نفس و تشکیلاتی نداره .....در میزنه محمد میاد دم در سلام ،احوال پرسی، تحویل گرم ، یک هفته تحویل گرم، مهمون نوازی  بعد یه هفته علی به محمد میگه :محمد قرار نبود برای من زن بگیری ؟

محمد میگه : چرا؟

تهرانیه بهش میگه بریم برای من زن بگیر!!!!!

تو دوست ،آشنا ، رفیق ، همسایه ، هر کی میگرده تهرانیه نمی پسنده

بعد از یه هفته تهرانیه دم در خونه آبادانیه داره باهاش خداحافظی میکنه بهش میگه تو به قولت وفا کردی اما من نپسندیدم . تو همین هنگام یه دختری از همسایگی ابادانیه   میاد. میره توی خونه آبادنیه دختره خشگل ، سنگین ، رنگین .

تهرانیه به آبادانیه میگه من این دختره رو میخوام .

الان دختره چی آبادانیه میشه ؟! نامزد آبادانیه میشه .

 بهش میگه باشه .

محمد با خانواده ها صحبت میکنه ،با نامزدش صحبت میکنه بدون اینکه تهرانیه بفهمه دست دختره رو میده تو دست تهرانیه و میفرستتش بره تهران

بعد از یک سال پسره گوشه گیر شده ، معتاد شده ، مادرش بهش میگه زنتو دادی رفت برو ببین رفیقت بهت کار میده.

میره تهران ، دنبال خونه رفیقش میبینه  یه ساختمون عظمت ،تشکیلات ، همه چی داره ساختمون

آیفون رو میزنه یکی بلند میکنه آیفون رو میگه که: سلام علی من اومدم .

بهش میگه آقا برو من تو رو نمیشناسم ،قطع میکنه  محمد میگه من حتما چون صدام عوض شده این منو نشناخته دوباره زنگ میزنه میگه علی منم محمد از آبادان  اومدم . بهش میگه آقا برو من اصلا رفیقی به اسم محمد ندارم .

آبادانیه میگه رفیقم نامردی کرد.

برمیگرده که بیاد خسته شده بوده می شینه توی یه چمنی رو به روی ساختمون .

داره خستگیشو در میکنه میبینه سه نفر قیافشون به دزدا میخوره  دارن میان طرفش 

محمد به خودش میگه اینا منو میزنن ،پولام رو هم میبرن و میرن حداقل بزار صداشون کنم پولا رو بهشون بدم کتکه رو نخورم.

صداشون میکنه بهشون میگه این پول برگشتمه میخوام برگردم آبادان با چند تیکه نون اگه میخواهین ببرینش،ببرینش دیگه کتکم نزنید .

اینا میگن نه الان که اینطور شد ما تازه دزدی کردیم این پنجاه هزار تومان برای تو.

پنجاه هزار تومان بهش میدن  میگره و میگه میرم یه دست کت و شلوار میگیرم ،یه حموم عمومی میرم ،یه اصلاح میکنم  بر میگردم آبادان به مادرم میگم رفیقم به من کار داد.من نخواستم .نگم رفیقم نامردی کرد.

میره  یه دست کت و شلوار رو میگیره ،حموم عمومی میره ،اصلاح میکنه.

داره برمیگرده که سوار ماشین بشه یه خانومی با ماشین براش بوق میزنه

 آقا بیا سوار !!! آبادانیه میگه خانوم برو تو رو خدا من بچه تهران نیستم بچه شهرستانم  زود هم گول میخورم

از همه آدما هم گول خوردم دیگه تو گولم نزن زنه پیاده میشه بهش میگه آقا من از تیپ و قیافت خوشم اومده میخوام برام کار کنی بیا برام کار کن

میره جای که زنه کار میکنه . یه پوشاک زنجیره ای داره. زنه یه قرفه رو میده دست آبادانیه

از برکت دست پسره کار زنه میگیره بعد از 6 ماه زنه بهش میگه : خوشم اومد واقعا مردی.

اگه دوست داری بیا دخترم رو هم بگیر.

دخترش رو هم میگیره . میگذره بعد از چند وقت دختره بهش میگه محمد یه مجلس شراب خوری داریم بالای شهر میای بریم.

بهش میگه بریم.

میرن بالای شهر یه گوشه مجلس میشینن اون گوشه مجلس کی نشسته : نامزد سابق آبادانیه (محمد) که الان شده زن  تهرانیه .

آبادانیه میگه ساقی اول من

میگن بگو

میگه بزنید به سلامتی اون رفیقی که قول داد و به قولش وفا نکرد...... همه میزنن

میگه پیک دوم بزنید به سلامتی اون ستا دزدی که به دادم رسیدن و به من پول دادن  پیک دوم رو هم میزنن

میگه پیک سوم بزنید به سلامتی این زنی که به من کار داد و این دختری که زنم شد.

خوب هر چی بود به تهرانیه پرونده بود

دیگه تهرانیه بهش بر میخوره  بهش میگه ساقی دوم من

تهرانیه میگه پیک اول رو بزنید به سلامتی  اون رفیقی که قول داد و به قولش وفا کرد.همه پیک رو میزنن

میگه پیک دوم بزنید به سلامتی اون ستا دزدی که دزد نبودن  من فرستاده بودمشو ، پیک دوم رو هم میزنن

میگه پیک سوم بزنید قسم خورده بودم نگم ولی میگم : پیک سوم به سلامتی اون زنی که مادرمه و اون دختری که خواهرمه.

 

 

 

 

نظرات 20 + ارسال نظر
الناز چهارشنبه 14 فروردین 1387 ساعت 06:06 ب.ظ http://www.sarzamine-yakhi.blogsky.com

سلام واقعا زیبا بود خسته نباشید من آپم بیا

nazanin پنج‌شنبه 15 فروردین 1387 ساعت 03:00 ق.ظ

salam

khoob bood ihshala khoobtaro behtar az inam besheo mishe ,faghat axharo ziadtar koni fek konam behtar bashe be omide movafaghiatet

ya hagh

.•* (¤¯`°•. دختر برفی .•°`¯¤) *•. پنج‌شنبه 15 فروردین 1387 ساعت 07:08 ق.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

چه طولاااااااااااااااااااااااااااااااااااااانی !!!!‌

:)
جالب بود تا جایی که خوندم

روزات برفی عزیزممم

سمیرا جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 08:49 ب.ظ http://samirasam

سلام مرسی از حضورت و امیدوارم به شما خوش گذشته باشد راستی حمد حب... یعنی چی ؟ فضولیم گل کرد موفق باشی

دریا شنبه 17 فروردین 1387 ساعت 08:54 ق.ظ http://daryadarya.blogsky.com

سلام. ببخش چند بار سرزدی من وقت نکردم بیام. داستانت خیلی باحال بود.

امیر دوشنبه 19 فروردین 1387 ساعت 01:57 ق.ظ http://titanicdeck.blogsky.com

سلام.مطلب جالبی بود.ممنون که بهم سر می زنی.خوشحالم که از عکسه خوشت اومد.

پگاه دوشنبه 19 فروردین 1387 ساعت 02:34 ق.ظ

اخی عالی بود موفق باشی

♥ سلاااااااااامممم ♥

خوبی؟!!!‌ تولدمه هااااااااااااااااااااااااااااا ♥

بیا جشن تولدم :) خییییییییییلی منتظرتممممممم

باشو بیا.. یه تولد خیلی ساده گرفتم ♥



.*.* .* .* .* .* .() ().() () () ()().* .* .*.*.*.* .* .*.
.* .* .* .*.* .* .||| || ||| || ||| || .* .* .*.*.*.* .
.* .* .* .* . *@@@@@@@@@@@ .* .*.*.* .* .*
.* .* .* .* .*@////////////////////////@ .* .* .*.*.* .*.
.* .* .* . *@@@@@@@@@@@@@.* .*.*.* .* .*
.* .* .* .* @///////////////////////////@ .* .*.*.* .*.
.* .* .* @@@@@@@@@@@@@@@@.* .*.*.* .
.* .* .* @////////////////////////////////@.*.*.* .* .*
.* .* .* @@@@@@@@@@@@@@@@*.* .*.*.*.



♥ ♥ پاشو بیا دیگه!!!‌ تو که هنوز اینجایییی ♥ ♥ قربونتت!

♥روزات برفی احمد آقا ♥

ماهی خانوم دوشنبه 19 فروردین 1387 ساعت 10:44 ق.ظ http://mahinameh.blogsky.com

سلام دوست عزیزم
خوبی احمد جان؟
سال نو مبارک! کلی دلم برای وبلاگت تنگ شده بود
ممنونم که تا من نبودم اومدی سر زدی
داستانتم خیلی جالب بود
اصلا فکر نمیکردم انقدر قشنگ تموم بشه
بازم ممنون
آپ کردم تونستی بیا
شاد باشی

عارفه دوشنبه 19 فروردین 1387 ساعت 01:36 ب.ظ http://www.a17.blogsky.com

سلام
ممنون از حضور سبزت
این پستت خیلی باحال بود
من لینکت می کنم . دوست داشتی لینکم کن
شاد باشی
بای تا های

مهسا.پ سه‌شنبه 20 فروردین 1387 ساعت 07:28 ب.ظ http://faranse.blogsky.com

جالب بود

ملودی عشق چهارشنبه 21 فروردین 1387 ساعت 10:17 ب.ظ http://just-melody.blogsky.com/

wwwooowww

واقعا ؛ واقعا ؛ واقعا


نه نمی دونم

هیچ نگم بهتره

عارفه پنج‌شنبه 22 فروردین 1387 ساعت 12:47 ق.ظ http://www.a17.blogsky.com

___________00__مهربون همیشگی______7_______________
________0000____________من آپم____777______________
______0000_______________________77777____________
____00000___گذری_______________7777777_____________
___00000______________________777777777___________
__000000____________77777777777777777777777777777_
_0000000___نیم نگاهی___7777777777777777777777777___
_0000000_________________777777777777777777_______
_0000__00_________________77777777777777777_______
_0000__00000000__________777777777_777777777______
_000000000000___________7777777_______7777777_____
__0000000000___________77777_____________77777____
___0000_000000________777___________________777___
____00000_______0____________0000_________________
______000000__00000______000000______نظری_________
________000000000000000000000_____________________
____________0000000000000000

ملودی عشق پنج‌شنبه 22 فروردین 1387 ساعت 09:10 ب.ظ http://just-melody.blogsky.com/

وقتی این داستانو خوندم برام خیلی آشنا بود

انگار مدت ها ژیش شنیده بودم

و همزمان خیلی نا آشنا

چون حتی یک لحظه اش را هم نتونستم پیش بینی کنم

!!!

واقعا همینه

اوج انسانیت

اما کی دیگه این کارا را می کنه

کی دیگه وفادار می مونه

حتی نسبت به هم خون های خودش

و این غم انگیزه

خیلی خیلی غم انگیز

آرش جمعه 23 فروردین 1387 ساعت 03:26 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

سلام احمد جان
با اینکه قبلا این داستان رو خونده بودم ولی مجددا خوندمش و لذت بردم

روجا یکشنبه 25 فروردین 1387 ساعت 05:09 ب.ظ

khob bood.

ملودی عشق دوشنبه 26 فروردین 1387 ساعت 06:21 ب.ظ

چقدر زود دیر شد . . .


اگه می خوای علتشو بدونی به هر دو تا بلاگم یه سر بزن

tnx

ملودی عشق دوشنبه 26 فروردین 1387 ساعت 06:38 ب.ظ

چقدر زود دیر شد . . .


اگه می خوای علتشو بدونی به هر دو تا بلاگم یه سر بزن

tnx

شروین سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 03:18 ب.ظ http://www.shahriyareman.blogsky.com

سلام خیلی ناز بود
شوکه شدم
منم آپم
می دونم نمیای
ولی گفتم خبرت کنم نگی نامردم
اسم لینکمم بذار خسته ام باشه؟

ملودی عشق یکشنبه 13 مرداد 1387 ساعت 09:26 ق.ظ

وای نه
یادم رفت
قضیه antifloing را می گم
خب مهم نیست
من هنوز نصف حرفام رو دو تا پست اولی مونده
پس عصر بر می گردم

-------------------
شاد باشی
سلام
خوبی؟

یه سوال
که نمی دونم چرا الان می پرسمش
چون فک کنم خیلی وقته دوستیم
می گم فک کنم چون زمان از دستم در رفته

البته شایدم بدونم چرا می پرسم
تو این مدتی که نبودم
خیلی چیزی ها یاد گرفتم
یکیش این بود که آدم ها را ببینم
همون طوری که هستن
واقعیت هاشونو
خوبی هاش ونو
زیبایی هاشونو
...

بگذریم
و اما سوال من
مفهوم اسم بلاگت چیه ؟
می تونست مبرم سراغ دیکشنری اما
حس می کنم از خودت بپرسم بهتره
چون این طوری می تونم درک کنم

--------------------

شاد باشی

http://the-melody-of-love.blogsky.com/
http://just-melody.blogsky.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد