نزار قبانی ... و عاشقانه های دیگر

 

 به بهانه دهمین سالگرد ارتحال شاعر بزرگ عرب نزار قبانی

شاعر حماسه و عشق

Poet epopee and love

 

Playing in scene

بازی در صحنه

لعب فی المشهدِ

در حضور دیگران می گویم تو محبوب من نیستی

و در ژرفای وجودم  میدانم چه دروغی گفته ام

می گویم میان ما چیزی نبوده است

تنها برای اینکه از درد سر به دور باشم

شایعات عشق را با آن شیرینی ، تکذیب می کنم

و تاریخ زیبای خود را ویران می کنم

احمقانه ، اعلام بیگناهی می کنم ....................

.

.

.

**برای خواندن ادامه شعر ، زندگی نامه،

، منابع به زبان ایرانی و عکسهای از این شاعر بر روی ادامه مطلب کلیک کنید**

 


شاعر حماسه و عشق

Poet epopee and love

 

روزنامه ها انگلیس در اول مه 1998 خبر از مرگ نزار قبانی شاعر سوری دادند که چندی بود در لندن می زیست.

این خبر بلافاصله تمامی جهان پیچید.

قلب شاعری از کار افتاده بود که در نیم قرن آفرینش شعری ، نام خود را به عنوان جنجالی ترین و شجاع ترین شاعر شعر مدرن عرب تپبت کرده است و لقب عاشقانه  سرای بی همتا را از آن خود کرده است...

نزار قبانی در 21 مارس ( اول فروردین ) 1923 در خانه ای قدیمی در دمشق متولد شد.

پدرش شغل شرینی پزی داشت .

کودکی نزار در خانه های سنتی و زیبای دمشق گذاشت.

نزار کتاب اول خود را در سیصد نسخه و با هزینه خودش در 21 سالگی منتشر کرد. نزار در واقع از همان نخستین کتاب سنت شکنی خود را به نمایش گذاشت و آماده نبرد با مخالفان شد.

همزمان با حملات سنت گرایان که او را متهم به فساد اخلاق ستیزی می کردند.

اصلیترین مضمون شعر او عشق و زن است .

شهر ممنوعه ای که پیش از او ، هیچ شاعر عرب زبانی تا این حد به آن نزدیک نشده بود . شعر نزار قبانی شعر انسانی است و از بی عدالتیها و رنج و تحقیر انسان ها درد می کشد.

نزار در 22 سالگی وارد دنیای سیاست شد و به عنوان وابسته سفارت سوریه در قاهره تعیین شد. و از سال 1996 سیاست را برای همیشه کنار گذاشت.

و در بیروت اقامه کرد و انتشارات نزار قبانی را تاسیس کرد.

و در این  سال ها بود که از زن سوری خود جدا شد و

بلقیس الراوی که آموزگاری عرب بود ، ازدواج کرد .

بلقیس محبوب اکثر شعرهای عاشقانه او ، در حادثه بمب گذاری 1981 بیروت کشته شد و مرگ او تاثیری عمیق در اشعار بعدی شاعر به جا گذاشت .

پس از مرگ بلقیس نزار راهی سویس شد و پس از آن مدتی در فرانسه ماند.

سرانجام به لندن ، شهری که همیشه برایش مظهر آرامش و زیبایی بود ، رفت و در 30 آوریل 1998 در همین شهر از دنیا رفت و به دستور رییس جمهور سوریه در دمشق زادگاهش به خاک سپرده نشد.

****************************

از نزار- تا کنون به زبان فارسی سه کتاب به شکل مستقل منتشر شده است.

 برای اشنایی بیشتر به این منابع مراجعه کنید:

 

- داستان من و شعر : ترجمه دکتر غلامحسین یوسفی

 و دکتر یوسف حسین تبار ، انتشارات توس 1356

 

- در بند آبی چشمانت : ترجمه احمدی پور ، نشر چشمه چاپ دوم 1380

- بلقیس و عاشقانه های دیگر : ترجمه موسی بیدج ، نشر ثالث 1378

********

برای خواندن یک شعر به زبان عربی از همین شاعر در همین وبلاگ به پست ( تسالنی حبیبتی ) مراجعه کنید

 

و این هم یک شعر دیگر ترجمه شده :

بازی در صحنه

در حضور دیگران می گویم تو محبوب من نیستی

و در ژرفای وجودم  میدانم چه دروغی گفته ام

می گویم میان ما چیزی نبوده است

تنها برای اینکه از درد سر به دور باشم

شایعات عشق را با آن شیرینی ، تکذیب می کنم

و تاریخ زیبای خود را ویران می کنم

احمقانه ، اعلام بیگناهی می کنم

نیارم را می کشم بدل به کاهنی میشوم

عطر خود را میکشم و از بهشت چشمان تو می گریزم

نقش دلقکی را بازی میکنم ... عشق من

و در این بازی شکست میخورم و باز میگردم

زبرا که شب نمی تواند ، حتی اگر بخواهد ،

ستارگانش را نهان کند .

و دریا نمی تواند حتی اگر بخواهد کشتی هایش را

دنیا را با واژه هایش تسخیر می کنم

من دنیا را با واژه ها تسخیر می کنم

زبان مادری را تسخیر می کنم

فعلها را ، اسمها را ، نحو را

آغاز اشیاء را دور می ریزم

و با زبانی نو

که اهنگ آب دارد و پیام آتش

قرن آینده را روشن می کنم

و زمان را در چشمانت باز میاستانم

و خطی را پاک می کنم

که جدا می کند

زمان را از این لحظه

و من اعتراضی نمی کنم

چرا تو؟

چرا تنها تو .

از میان تمام زنان

هندسه زندگی مرا عوض می کنی

ضرب اهنگ آن را دگرگون می کنی

پا برهنه و بی خبر

وارد دنیای روزانه ام می شوی

و در پشت سر خود می بندی؟

و من اعتراضی نمی کنم

چرا تنها و تنها

تو را دوست دارم

تو را می گزنیم.

و میگذارم تو مرا

دور انگشت خود بپیچی

ترانه خوان

با سیگاری بر لب

و من اعتراضی نمی کنم ؟...

 

روحش شاد

 

موفق و پیروز باشید.